بعد از مدتها که به دلایل شخصی و کاری فرصت به روز کردن سایتم را پیدا نکرده بودم، باز فرصتی دست داد تا کمی مطالعه کنم و باز شروع به نوشتن کنم. داشتم فکر میکردم از چه بنویسم که دیدم همین خودش موضوعی برای نوشتن است. ادامهی خواندن
١١ – در جستجوی …
خوب که فکر میکنم میبینم این سه دهه از عمرم را عملاً به بطالت گذرانده ام. البته شاید فکر کنید که عجب آدم عاطل و باطلی بوده ام. نه اینطور نبوده، اما در مقایسه با خودم و انتظاراتی که در گذشته و حال از خودم داشته و دارم باید بگویم که بله عاطل و باطل بودهام. ادامهی خواندن
۱۰ – آهسته و پیوسته
در ادامه مطلبی که برای معرفی کتاب اثر مرکب نوشتم امروز میخواهم کمی بیشتر توضیح بدهم تا هم یادآوری برای خودم باشد و هم خواننده گرامی بیشتر با محتوای کتاب آشنا شود.
شاید همهی ما قصهی خرگوش و لاکپشت را شنیده باشیم. خرگوش و لاکپشت با هم مسابقه دادند و دست آخر لاکپشت با استراتژی آهسته و پیوسته برنده مسابقه شد.
در کتاب اثر مرکب نویسنده میگوید به من زمان کافی بدهید تا شما را در هر مسابقهای مغلوب کنم. اما چطور؟ اساساً تمام کتاب در همین خلاصه میشود که با داشتن زمان کافی و حرکتی آهسته و پیوسته شما میتوانید به هر هدفی – تکرار میکنم – هر هدفی در زندگیتان برسید. ادامهی خواندن
۹ – معرفی کتاب
اثر مرکب نوشتهی دارن هاردی کتاب خوبی است. به نظر من همه باید بخوانند. آخر از آن کتابهایی است که از جنس عمل کردن است. خیلی از کتابها فقط میآیند و مطالب بقیه را طور دیگری میگویند و به فروشهای بالا میرسند. اما این کتاب از آن دست کتابها نیست. باید خواند و دید که چقدر کتاب در مورد رفتار و انتخابها و عادتها زیبا حرف زده است.
خلاصهی کتاب اینطور است که ما برای رسیدن به موفقیت، باید رفتارهای خوب را با تصمیمهای درست انتخاب کنیم. این رفتارها را آنقدر تکرار کنیم تا تبدیل به عادت بشوند. بعد عادتها را در طول زمان مثلاً سه سال، ده سال و بیشتر ادامه دهیم تا به موفقیت برسیم.
مثلاً در جایی از کتاب میخوانیم که آنچه ما الان هستیم – خوب یا بد، موفق یا ناموفق – حاصل تصمیماتی است که قبلاً گرفتهایم. خیلی از تصمیماتی را که ما میگیریم اصلاً نمیدانیم که داریم تصمیم میگیریم. یعنی ما حواسمان به خیلی از اتفاقهای روزمرهمان نیست و برای همین است که از روی احساس یا شرایط موجود تصمیمی میگیریم که در طول زمان باعث وارد شدن ما به مسیر موفقیت یا خارج شدن از آن میشود.
یا در جایی دیگر میخوانیم که ما حاصل کارهایی هستیم که به طور روزانه تکرار میکنیم. خیلی از کارها هست که ما روزانه تکرار میکنیم ولی اصلاً توجهی به آنها نمیکنیم. چون تبدیل به عادت شدهاند و غالباً عادتها را ناخودآگاه انجام میهیم. مثل بستن کمربند به محض بستن درب ماشین یا مسواک زدن قبل از خواب. بعضی از این کارها هستند که ما خودمان دقت نمیکنیم اما از روی عادت انجام میهیم و همین کارها هستند که ما وارد مسیر موفقیت کرده و یا از آن خارج میکنند.
این مطلب را نوشتم تا بعداً به طور مفصل به مطالب این کتاب بپردازم و شاید شما هم تشویق بشوید و بروید خودتان این کتاب را بخوانید.
۸ – پنج محرک برای ایجاد عادت
چارلز داهیگ در کتابش –قدرت عادت –که همه لابد اسمش را شنیده ولی نخواندهایم، سه قدم را توضیح میهد که همهی عادت ها از آن پیروی میکنند. چرخه عادت این طور است که هر عادت از سه قسمت تشکیل شده است:
اول: محرک –رخدادی که آغازگر عادت است.
دوم: روال –رفتاری که شما انجام میهید یعنی همان عادت
سوم: پاداش –بهرهای که نتیجهی آن رفتار است.
هر مرحله از این چرخه اهمیت زیادی برای شکل دادن به یک عادت دارد. بیایید ببینیم قصهی اولین عامل چرخهی عادت، یعنی محرک، به چه صورت است:
پنج محرک اولیه برای شروع یک عادت وجود دارد. هر کدام را که خوب بشناسید، به راحتی میتوانید محرک مناسب را برای شروع عادت مورد نظرتان انتخاب کنید. ادامهی خواندن
۷ – چقدر طول میکشد تا عادت کنیم؟
حدود ۷۰ سال قبل یک جراح پلاستیک (جراحی پلاستیک ۷۰ سال پیش؟) به یک رفتار عجیب و غریب بین بیمارانش پی برد.
دکتر قصهی ما وقتی یک جراحی – مثل عمل تبدیل منقار به بینی – روی یک نفر انجام میداد، فهمید ۲۱ روز طول میکشد که آن خانم (یا آقا) به چهرهی جدید خودش عادت کند. وقتی هم که دست یا پای یک بیمار قطع میشد و تا بیمار بیچاره به وضعیت جدید (نداشتن دست یا پا) عادت کند، ۲۱ روز حسِ داشتنِ دست یا پای از دست رفته را همچنان با خود را داشت. ادامهی خواندن
۶ – فقط همین یک روز
خیلی از ما اغلب با این موضوع درگیری شخصی داریم که چرا نمیتوانیم یک عادت ساده در خودمان ایجاد کنیم که همین درگیری گاهی به خصومت شخصی با خودمان هم کشیده میشود. بارها و بارها برنامه ریزی کردهایم، ساعت کوک کردهایم، یادآور موبایل گذاشتهایم، نخ به انگشتمان بستهایم که بتوانیم مثلاً عادت مسواک زدن را در خودمان ایجاد کنیم. روز اول و دوم سوم موفق بودهایم. روز چهارم به باشگاه رفتهایم و از زور خستهگی زودتر از موعد خوابمان برده، روز پنجم مهمان داشتهایم و تا دیر وقت بیدار بودهایم و آخرش هم حوصله مسواک زدن نداشتهایم، و اینطور بگویم که به هفته نکشیده دوباره آش همان و کاسه همان. تازه این یک عادتی است که خیلی هم برای بهداشت و زندگی و دنیا و عقبیمان ضرورت دارد و البته که بیشتر از ۵ دقیقه هم وقتمان را نمیگیرد. ادامهی خواندن
۵ – از هرچه نمیتوانی تغییر دهی عبور کن
در این دنیا هر کس حکایتی دارد. اینکه کجا و چطور چشم به دنیا باز کرده، پدر و مادرش که هستند، سرد و گرم روزگار را چطور چشیده تا به این سن و سال رسیده، قصهای است که برای هر کس یک طور نوشته شده.
میخواهم بگویم درزی (۱) ازل قبای زندگی هر کس را یک طور به قامتش بریده و اندازه کرده است. دارا یا ندار، محبوب یا مبغوض، درسخوانده یا نخوانده، در جنگ یا در صلح … ادامهی خواندن
۴ – کمی عجله نکنیم
اصلاً چرا زندگی اینقدر با شتاب در حرکت است. چرا قدیمترها که دوست داشتیم بزرگ بشویم، نمیشدیم. انگار در یک فضای خلأ همه چیز ثابت مانده بود. زمان زورش میآمد دو قدم به جلوتر برود. همه چیز و همه کس هم بدون اینکه عوض شود به جریان خود ادامه میداد.
فقط این زمان بود که نمیرفت.
مثلاً وقتی سر کلاس بودی و از قضا درس هم نخوانده بودی، آن کلاس تا قیامت ادامه داشت، آنقدر که نوبت به تو هم برسد و از تو هم سوال شود و بعد هم … ادامهی خواندن
۳ – شیرینی خوردن یا نخوردن – مسئله این است
سالها پیش کتابی خواندم به نام کوری اثر ژوره ساراماگو. این کتاب جایزه نوبل را گرفته و آنقدر داستان گیرایی دارد که فکر میکنم آن را ظرف دو سه روز خواندم. داستانش از این قرار است که روزی در سر یک چهار راه پشت چراغ قرمز یک نفر که پشت فرمان نشسته از ماشینش پیاده شده و داد میزند که من کور شدم. اورا میگیرند و میبرند نزد طبیب و کمکم این کوری مثل یک مرض مسری پیر و جوان و خرد و کلان از زن و مرد همه را مبتلا میکند و کار به جایی میرسد که تمام شهر و کشور به این مرض دچار شده و مملکت از دست صاحبانش بیرون شده و خلاصه قیامتی بر پا میشود. ادامهی خواندن